دیدی آخرش من و گذشت و رفت ؟
از زمین قلبم و برنداشت و رفت ؟
دیدی آخرش من و دیونه کرد ؟
واسه رفتن همین و بهونه کرد ؟
دیدی اون وعده هایی که رنگی بود ؟
تمومش برای قشنگی بود ؟
دیدی اونی که دلم و بهش دادم ؟
رفت و از چشمای نازش افتادم ؟
دیدی اونی که می گفت مال منه ؟
دم آخر نیومد سربزنه ؟
دیدی خط زد اسمم و از دفترش ؟
رفت و اسفند نزدم دور سرش؟
دیدی اون نخواست برم بدرقه اش ؟
دیدی باختم توی مسابقه اش ؟
دیدی مهربونی هارو زد کنار ؟
رفت و چشمام و گذاشت تو انتظار؟
دیدی رفت گذاشت به پای سرنوشت ؟
گفت شاید ببینمت توی بهشت ؟
دیدی بی خبر گذاشت و رفت سفر؟
گفت بذار بمونه چشم اون به در ؟
دیدی افتاد اسم من سر زبون؟
همشون گفتن به اون نامهربون ؟
دیدی که دعاها مستجاب نشد؟
آخرم دلش برام کباب نشد ؟
دیدی لااقل نزد به پنجره ؟
که بهم خبر بده می خواد بره؟
دیدی رفت بدون هیچ سرو صدا ؟
ولی من سپردمش دست خدا ؟
دیدی بی خداحافظی روونه شد ؟
دل من وقتی شنید دیونه شد؟
دیدی آخرش من و تنها گذاشت ؟
تشنه رو تو حسرت دریا گذاشت ؟
یعنی رفت اونجا آشیونه کنه؟
یا می خواست منو امتحان کنه؟
دیدی حتی اون نگفت میره کجا؟
چه بده رسمای روزگار ما
دیدی خواستمش ولی من و نخواست ؟
اینم از بازیهای دنیای ماست
حالا چند روزی که بدون اون
چشم من خیره شده به آسمون
امون از عاشقیهای چند روزه
که فقط یکی تو عشقش می سوزه
چه کنم خدا پشیمونش کنه ؟
یا که مثل من پریشونش کنه ؟
دیگه نمی یاد به شهر ما
بهتره بسپرمش دست خدا
آره آره بهتره بسپرمش دست خدا